حدیث نعمت

وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ : از نعمت پروردگارت سخن بگو

حدیث نعمت

وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ : از نعمت پروردگارت سخن بگو

حدیث نعمت

کپی،تکثیر و انتشار محتوا "با هر نامی" مجاز است

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
سه شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ق.ظ

سرمایه های ماندگار (!؟)

اگر...

 سرمایه ای پیدا کنم که با بخشش

                                           ... تمام نشود !

                                           ...  بلکه بیشتر ببالد !

                                            ... و زیاد و زیادتر شود !

 

 آن گاه ...

... سخت دنبال کسانی می گشتم تا به آنها ببخشم

... هر روز با رغبت به آنها می بخشیدم و

... دستشان را نیز می بوسیدم که هستند تا سرمایه هایم ببالد!  

 

آیا شما چنان سرمایه یا سرمایه هایی را  می شناسید؟

 

حکایت زیر را بخوانید ...

 

« بانوى خردمندى در کوهستان سفر مى کرد که سنگ گران قیمتى را در جوى آبى پیدا کرد.

 روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود.

 بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود.

مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد.

زن خردمند هم بى درنگ، سنگ را به او داد،  مسافر بسیار شادمان شد و از این که شانس به او روى کرده بود، از خوشحالى سر از پا نمى شناخت.

او مى دانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر مى تواند راحت زندگى کند

 ولى چند روز بعد، مرد مسافر به راه افتاد تا هرچه زودتر، بانوى خردمند را پیدا کند.

بالاخره او را یافت، سنگ را پس داد و گفت:

 

«خیلى فکر کردم، مى دانم این سنگ چقدر با ارزش است، اما آن را به تو پس مى دهم با این امید که چیزى ارزشمندتر از آن به من بدهى.

 اگر مى توانى، آن محبت را، آن سخاوت را، آن کرامت را  به من بده که به تو قدرت داد این سنگ را به من ببخشى... » *

 

* منبع: نمی دانم 

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۰۴
00 :00

نظرات  (۱۴)

دعوی چه کنی؟ داعیه داران همه رفتند
شو بار سفر بند که یاران همه رفتند

آن گرد شتابنده که در دامن صحراست
گوید: "چه نشینی؟ که یاران همه رفتند."
...

- ملک الشعرا بهار
پاسخ:
ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی 
بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی 
...
کاروان رفت و تو درخواب و بیابان در پیش 
کی روی ؟ ره زکه پرسی ؟ چه کنی؟ چون باشی 
...
حافظ
آفرین
خوشمان آمد
باز هم میام :)
پاسخ:
آفرین جان آفرین پاک را 
قدمتان بر چشم 
لان شکرتم لازیدنکم
پاسخ:
یعنی شکر سرمایه های انسان را ماندگار می کند؟
سلام
فلمتون پر برکت و مستدام
پاسخ:
به دعای خیر شما
شکر خود انسان را بزرگ می کند !نه نعمت وامکانات را
شکر همان گنجینه ای است که در دل توست نه درحسابت
شکر هر نعمت به راه انداختن آن است در مسیر خودش
شکر کن تا زندگی شیرین شود
شاکران نعمت می دهند "ظرفیت "به دست می آورند
پاسخ:
عجب اکسیری است شکر!
۰۵ آذر ۹۳ ، ۰۹:۲۲ محمد علی رنجبر طزنجی
سلام
محبت
سخاوت
و کرامتم 
آرزوست...
پاسخ:
گفتند یافت می نشود جسته ایم ما 
گفت انک یافت می نشود آنم آرزوست
یارب

هرکه بی سامان شود در راه دوست

در دیار دوست سامانش دهند
پاسخ:
ظریف و بجا 
از آنجا که 
اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم
شماره کارتم را خصوصی می‌فرستم خدمتتان تا در حق خودتان لطف نموده سرمایه‌ای پیدا کنید که تمام نمی‌شود و هر چه گوهر (پول نقد هم قبول است) دارید به حساب من منتقل کنید
پاسخ:
بنده که درویشم و گوهر/ پول نقدی چندانی فعلا در بساط ندارم ولی چشم شما شماره کارتتون را بفرسید به قدر بضاعت در خدمتم 
اما به یاد داشته باشید همان منطقی که اقتضا می کند بنده بر سرمایه های ماندگارم بیفزایم اقتضا می کند که شما هم سرمایه های موجودتان را به "تکتدی" از دست ندهید!

تو منو بیشتر از خودم باور داری
و این باور یه روز تو رو
میکشه!
.
.
(سرکار علیّه، "دنیا"، روبه  از ما - ژانر تراژدی. )
پاسخ:
می کشد ولی از جنس موتوا قبل ان تموتوا 
دمش گرم :))))
داستان قشنگی بود 
پاسخ:
دمش گرم
بسم الله

بنابراین مسافر هم خردمند بود.
پاسخ:
همه خردمندند ولی گرد و غبار غفلت روی خرد برخی را گرفته است تلنگری می طلبد
خب البته این حرف را زدم برای اینکه ببینم وقت عمل هم این‌قدر هستید که وقت نوشتن
متاسفانه شما وقت نوشتن را هم با تهمت تکدی‌گری (تکتدی!؟) به من خراب کردید، نیازی نبود عصبانی بشوید و مرا گدا خطاب کنید.
صد البته که من گدا نیستم! الحمدالله از این صفتی که به من نسبت دادید مبرا هستم
به من توصیه کردید با تکدی سرمایه‌هایم را از دست ندهم، شما با تهمت خود چه می‌کنید؟!
داستان‌تان را دوباره بخوانید!
خردمند داستان شما کسی را متهم به تکدی نکرد
خدا از سر تقصیرات ما بگذرد
پاسخ:
قصد اسائه ادب و خدای نکرده تهمت نداشتم فقط در فضای شوخی که بازکرده بودید ترجمه ی  درخواست خودتان را ذکر کردم بهرحال اگر مکدر شدید مرا ببخشید و به دل نگیرید 
ضمنا ما مسئول آزمون دیگران نیستیم : فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه 
۰۹ آذر ۹۳ ، ۱۶:۱۱ حـــســیــن خوارزمی
پیشنهاد می کنم حتما به کتاب های استاد علی صفایی هم سر بزنید.
البته نمیدونم که با ایشون آشنا هستید یا نه.
راستی سایت ایشون einsad.ir می باشد
پاسخ:
حتما متشکرم
۳۰ آذر ۹۳ ، ۱۹:۳۴ فانوس جزیره - گمنام
سلام
حکایت زیبایی بود، خیلی خوشم اومد.
عاقبتتون بخیر.
پاسخ:
سلام 
الحمد لله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">