حدیث نعمت

وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ : از نعمت پروردگارت سخن بگو

حدیث نعمت

وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ : از نعمت پروردگارت سخن بگو

حدیث نعمت

کپی،تکثیر و انتشار محتوا "با هر نامی" مجاز است

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

·        هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هرکس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

·        زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذ کر بعد وعبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

·        اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم .

·        گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه، موت را که بپذیری همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود: یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

·        اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

·        هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود

·        با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود

·        خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم

·        لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود

·        ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۲ ، ۰۹:۳۲
00 :00

« سلام مى تواند عادت باشد، در نتیجه ى این عادت، به تدریج از باد خود خالى مى شود و جز پوسته اى از آن باقى نمى ماند و مى تواند اعلام وضعیت تو باشد، که در مقصد و روش و راه، با سلام همراه هستى و همراهى مى کنى و در گفتار و رفتار و پندار به سلامت مى گویى و مى خواهى و مى پندارى.

تو اعلام مى کنى که من با تمامى وجودم یعنى با زبان و ذهن و قلب و عمل و برخوردهایم براى تمامى وجود تو، این سلامت را و این آرامش را خواستارم و به سلامت موقعیّت ها و برخوردها ونعمت ها و بازدهى تو فکر مى کنم

سخاوت این است که تو براى چنین سلامتى و هماهنگى و دوستى، کوشا باشى و سرمایه بگذارى و با هرکس که برخورد مى کنى این سلامت و دوستى را بیاورى و بیمارى ها و آفت هاى او را پاک کنى و خستگى ها و رنج هاى او را بزدایىو حداقل این است که این سلم و سلام را بخواهى و براى آن دعا کنى، آن کس که نه مى کوشد و نه مى خواهد و نه دعا مى کند، بخیل عاجزى بیش نخواهد بود »

 

علی صفایی حائری

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۲ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۵۰
00 :00

 

﴿الرَّحْمنُ ٭ عَلَّمَ الْقُرْآنَ ٭ خَلَقَ الْإِنسَانَ ٭ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ- سوره الرحمن

چطور در اول سوره ی مبارکه ی «الرحمن» ﴿عَلَّمَ الْقُرْآنَ بر ﴿خَلَقَ الْإِنسَانَ مقدّم شد؟

سرش این است که وقتی موجودی انسان می‌شود که با قرآن هماهنگ باشد اگر کسی شاگرد قرآن نبود و از قرآن استفاده نکرد و اهل قرآن نبود، انسان نیست فقط ﴿یَأْکُلُ الطَّعَامَ وَیَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ است  آنکه انسان می‌سازد قرآن است، پس اول تعلیم قرآن بعد آفرینش انسان، آنکه خلق شده ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ اگر بخواهد انسان بشود باید قرآنی بشود، لذا ﴿الرَّحْمنُ ٭ عَلَّمَ الْقُرْآنَ وقتی کسی شاگرد قرآن شد می‌شود انسان : ﴿خَلَقَ الْإِنسَانِ ، اگر انسان شد حرفِ او می‌شود بیان، یعنی می‌فهمد چه می‌گوید، اگر انسان نشد مُبهم‌گوست و از این جهت که بَهیمه است حرف او مبهم است بهیمه را چرا بهیمه می‌گویند؟ برای اینکه معلوم نیست چه می‌گوید، چون حرفش مبهم است بهیمه است آنکه حرفی برای گفتن ندارد فقط درباره ی اجوفین سخن می‌گوید و همین ، می‌شود بهیمه ، چنین موجودی دیگر اهل بیان نیست.

درس تفسیر آیت الله جوادی آملی

 مورخ

21/2/90

www. Eshia.ir

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۰۶:۵۴
00 :00