بدهکاری !
بدهکاری!
محرم که می آید یاد "بدهی ها"یم می افتم!
یاد آنروز که پرودگاری کریم، محبوب ترینهایش را به پایم ریخت تا بپرورم و بزرگ شوم!
یاد آنروز که :
یک حسینْ، بزرگی
یک عباسْ، رشادت
یک زینبْ، صبــر
یک اصـغرْ، پاکی
یک حُـرْ، آزادگی
یک حبیبْ، محبت
یک ..............، .........
یک کربلا، عــزت
یک کاروانْ، عقـــل
یک قافله، بنــــدگی
به پروردگارم بدهـکار شدم
آیا می شود آآآآآآآن همه بدهی را
. .. با یک دهه سیاه پوشیدن
... با چند شب بر سر و سینه زدن
... با چند قطره اشکِ از سر احساس
پرداخت ؟
حـاشــا !
من باید ...
... یک حسینْ، بزرگ شوم
... یک عباسْ، رشید شوم
....یک زینبْ، صبـور
.... یک اصــــغرْ، پاک
...یک حُــــــر، آزاده
.....
من باید یک کربلا، عزیز شوم !
من باید عقیل شوم! ع ق ی ل!
آه، من چقدر کوچکم برای اینهمه بدهی !
یا ابا عبدالله، ... یا وجیها عندالله
اشفع لنا عندالله
من باید یک حسین بزرگ بشم...
+
بسیار زیبا و تفکر بر انگیز
ممنون
خدارو شکر بابت لطفی که خداوند به شما و ما داشته
با اجازه لینک شدید که مطالب کامل مطالعه بشه
یاعلی