وجه:
- آنچه با آن توجه می کنند،
- در مورد حیوانات = صورت،
- در مورد موجودات ذی شعور = دغدغه ی غالب، سوی توجه،
قلب: کانون توجهات و تعلقات ( وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض، اینما تولوا فثم وجه الله
قلب سلیم:
- قلبی که توجهات و تعلقاتش درست است
- تنها چیزی که از دنیا به آخرت قابل انتقال است،
- تنها کالایی که در آخرت مشتری دارد،
- تنها سرمایه ای که در بعد از دنیا به حال انسان منفعت دارد. (یوم لا ینفع مال و لابنون الا من اتی الله بقلب سلیم)
قلب مریض: قلبی که توجهات، تعلقات و دغدغه های نادرست دارد.
قلب مختوم:
- قلبی که به موجود ها اکتفا کرده است،
- قلبی که توسعه ی توجهات، تعلقات و دغدغه هایش پایان یافته است.
- قلب فارغ التحصیل (ختم الله علی قلوبهم ....)
صدر:
- چارچوب کلان توجهات، تعلقات و دغدغه ها (لاتعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور – و حصل ما فی الصدور)،
- عالمی که درآن زندگی می کنی و غم و شادی و مطلوباتت در آن تعریف می شود.
شرح صدر: چشم انداز وسیع داشتن، چارچوب وسیع توجهات، دغدغه های بجا
قبر: جایی که بی پرده با صدرمان مواجه می شویم، جایی که در آن میهمان قلبمان می شویم.
فشار قبر: ضیق صدر، تنگی عالم فکرو بینش