فرض کنیم "تارهای عنکبوت" همان "حرفهای عنکبوت" باشد.
عنکبوت حرف می زند
سپس حرفهایش را به هم می بافد
"با" آنها دام می سازد
و "بر" آنها زندگی می کند.
عنکبوت
خاستگاه تار و پود خانه اش را می داند
و بافنده ی آن را می شناسد
برخلاف بسیاری از ما
که بنای زندگیمان برحرفهایی است که نمی دانیم:
چه کسانی و با چه مبنایی آنها را گفته اند
و چه کسانی و با چه غرضی آنها را بافته اند.
صدرنوشت مهجور مانده:
مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ – سوره عنکبوت آیه ی 41
کسانی که غیر از خدا را اولیاء خود برگزیدند، همچون عنکبوتند که خانهای برای خود انتخاب کرده و سست ترین خانهها خانه عنکبوت است اگر میدانستند!