دو صد مصرع رنگین!
...
مثل دیگران جزوه نداشت
از ابتدا تا انتهای کلاس یک ریز و یک طرفه حرف نمی زد
بیشتر چیزهایی را که گفت سر کلاسش یاد گرفتم و هنوز هم بیاد دارم.
کم گفت ولی کمش از زیاد دیگران ماندگارتر شد.
می دانی چرا ؟
چون می دانست ...
... مخاطب عادت زده و بی سوال، ذهن پر مشغله و بی مساله
یاد نمی گیرد
دیر یاد می گیرد
یاد می گیرد و فراموش می کند
بی جا، بی جهت، زیاده و بدرد نخور یاد می گیرد.
چون می دانست ...
... تا سوال پرده نشین و پوشیده است
جواب ها حیران و معلقند :
بی قاعده می آیند و بی خبر می روند
بی نظم می مانند و بیجا رسوب می کنند
نه عقلی را اثاره و نه عدلی را اقامه می کنند
و فقط بر سواد ها و سیاهی ها می افزایند
و بر خود بزرگ بینیها و تکبر ها دامن می زنند
از این رو ...
... تا مساله های خاک گرفته و سوالهای سالها معطل مانده را
از اندرونی ذهن ها و کنج وجدانها بیرون نمی کشید
طرح نوی نمی ریخت و تئوری جدیدی نمی گفت .
یادش بخیر
کم گفت ولی شیرین گفت.
من نه آنم که دو صد مصرع رنگین گویم من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم
( کهفی پیشاوری)
-----------------------------------------------------------------
پی نوشت :
یادگیری مبتنی بر مساله - Problem- Based Learning - را اولین بار از او شنیدم و از او یاد گرفتم
(احتمالاً، آیت الله حائری شیرازی)