زهرخند!
گفتند : اگر یک " فرصتِ نماز" بِهِت بِدَ ن چکار می کنی؟
گفتم : سریع تمامش می کنم و دنبال کارهای شخصیم میرَوَم!
گفتند : اگر یک "سفره غذا" بِهِت بِدَ ن چکار می کنی؟
گفتم : سریع خلاصش می کنم و دنبال غدای فردا می دَوَم
گفتند : اگر یک "فرصتِ تحصیل" بهت بِدَ ن چکار می کنی؟
گفتم : سریع دُ دَرَش می کنم و سر کار می رَم .
گفتند : اگر یک فرصتِ کار بِهِت بِدَ ن چکار می کنی؟
گفتم : تا بتونم مرخصی می گیرم و ادامه تحصیل می دَم
گفتند: اگر یک عمر، فرصتِ زندگی بِهِت بِدَ ن چکار می کنی؟
گفتم : هر روز همان روز را می فروشم تا "فردا" بخرم !
در حالیکه تمام آن فرصتها را دادند و تمام آن کارها را کردم و می کنم ...
گفتند : به او گفتند اگر یک کامیون پول بِهِت بِدَ ن چکار می کنی؟
گفت : بیست هزار تومن میگیرم خالیش می کنم!
آی خندیدم .....