رنجهای زندگی دو دسته اند:
دسته اول :
رنجهایی که ...
جزء ذات زندگی و همراه با گشایش و راحتی اند.
انسان حین تحمل چنین رنجهایی حظ و نصیبی می برد
مانند رنجی که کوهنورد برای صعود، کوچک برای بزرگ شدن،
بی سواد برای باسواد شدن، جاهل برای عاقل شدن، ایثارگر برای ایثار و .....
تحمل می کند.
دسته دوم :
رنجهایی که ...
جزء ذات زندگی نیستند
بلکه خودخواسته و خود ساخته ی انسان اند
و خود انسان آنها را بر زندگی خود تحمیل کرده است، مانند :
- رنج از عدم برآورده شدن نیازهایی که به زور تبلیغات برای ما نیاز شده است.
- رنج از اینکه چرا دیگران خوبند، چرا دیگران موفق اند، چرا دیگران دارند و ...
- رنج برای روزهایی که معلوم نیست بیایند یا نیایند
- رنج برای چیزهای از دست رفته ای که از اول قرار نبوده بمانند.
- رنج ناشی از توقعات بیش از اندازه و انتظارات موهوم
- رنجهای ناشی از بدگمانی، چشم و هم چشمی، مقایسه های بیجا و ...
انسان نه تنها از تحمل چنین رنجهایی هیچ حظ و نصیبی نمی برد و به هیچ گشایش و راحتی نمی رسد، بلکه روز به روز از دورن خرد و خاکستر می شود، می سوزد و می کاهد و به رنج بیشتر می افتد
رنجهای دسته دوم عمدتا ناشی از کوچک بودن و کوتاه دیدن اند.